جدول جو
جدول جو

معنی کرشمه کن - جستجوی لغت در جدول جو

کرشمه کن
(تَ ءَثْ ثُ وَ)
کرشمه کننده. غمزه کننده. آنکه کرشمه بکار برد. (فرهنگ فارسی معین) :
نر و ماده (کبوتران) کاوان ابر یکدگر
به کشی کرشمه کن و جلوه گر.
(گرشاسب نامه. از فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
کرشمه کن
کرشمه کننده: (نر و ماده (کبوتر ان) کاوان ابر یگدگر بکشی کرشمه کن و جلوه گر) (گرشا)
تصویری از کرشمه کن
تصویر کرشمه کن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(کِ رِ مَ / مِ کُ)
غمزه کنان. نازکنان:
جمالی چو در نیمروز آفتاب
کرشمه کنان نرگسی نیم خواب.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(رِشْ / رُشْ وَ / وِ دَ)
غنج. تغنج. (منتهی الارب). تدلل. نازیدن. (یادداشت مؤلف). به چشم و ابرو اشارت کردن. غمزه زدن. (فرهنگ فارسی معین) :
لطف تو با عروس جهان یک کرشمه کرد
زآن یک کرشمه این همه غنج و دلال یافت.
خواجه سلمان (از آنندراج).
کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن.
حافظ.
شاهد بخت چون کرشمه کند
ماش آیینۀ رخ چو مهیم.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 263)
لغت نامه دهخدا
(فُ)
آنکه کرشمۀ معشوقان و دیگران سنجد. هدف کرشمه. (فرهنگ فارسی معین) :
به صوفیانه ادایی که سر زد از لب ما
کرشمه سنج کنایات این و آن گشتیم.
طالب آملی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کرشمه کردن
تصویر کرشمه کردن
بچشم و ابرو اشارت کردن غمزه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشمه سنج
تصویر کرشمه سنج
آنکه کرشمه (معشوقان و دیگران) را سنجد هدف کرشمه: (بصوفیانه ادائی که سر زد از لب ما کرشمه سنج کنایات این و آن گشتیم) (طالب آملی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرشمه کننده
تصویر کرشمه کننده
آنکه کرشمه بکار برد غمزه کننده
فرهنگ لغت هوشیار
عشوه کنان، غمزه کنان، نازکنان
فرهنگ واژه مترادف متضاد